معنی اتاق آذری

حل جدول

گویش مازندرانی

اتاق

اتاق – خانه

فرهنگ عمید

اتاق

بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار،
قسمتی از وسیلۀ‌ نقلیه که سرنشینان در آن می‌نشینند،
محفظه‌ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار،
* اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه‌کنندگان در آنجا می‌نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد،
* اتاق بازرگانی: (اقتصاد) سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می‌دهند و دارای رئیس و هیئت‌مدیره است،
* اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه،
* اتاق عمل: (پزشکی) اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می‌دهند،
* اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند،
* اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند،


آذری

مربوط به آذر،
مربوط به آذربایجان: موسیقی آذری،
از مردم آذربایجان
(اسم) زبانی از شاخۀ زبان‌های هندوایرانی که در آذربایجان متداول بود،
(اسم) زبان ترکی رایج در آذربایجان،
[قدیمی] به رنگ آتش: ز خونی که بُد بهرۀ مادری / بجوشید و شد چهره‌اش آذری (فردوسی۴: ۱۳۵۶)،
(حاصل مصدر) [قدیمی] مانند آتش بودن،

لغت نامه دهخدا

آذری

آذری. [ذَ] (اِخ) تخلص شاعری ایرانی بقرن نهم هجری مادح سلاطین عادلشاهی دکن.

آذری. [ذَ] (ص نسبی، اِ) منسوب به آذر:
ز خونی که بد بهره ٔ مادری
بجوشید و شدچهره اش آذری.
فردوسی.
|| منسوب به آذربایجان. (درهالغواص حریری). || نام جامه ای که در آذربایجان بافتندی. (محمودبن عمر ربنجنی). || زبان آذری، لهجه ای از فارسی قدیم که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعض نواحی قفقاز بدان تکلم کنند. || مشک تیزبو. (محمودبن عمر ربنجنی).

آذری. [ذَ] (اِخ) شیخ نورالدین حمزهبن عبدالملک بیهقی طوسی، معاصر الغبیک تیموری. یکی از شعرا و از پیشوایان طریقت صوفیه بوده و به صحبت شاه نورالدین نعمهاﷲ کرمانی رسیده است، چندین بار بهند و بزیارت کعبه رفته است، مدت عمر او هشتادودو سال و در سال 864 یا 866 هَ. ق. وفات کرده است. مزارش در اسفراین است. از تصانیف او عجایب الدنیا و سعی الصفا و طغرای همایون و جواهرالاسرار است.


اتاق

اتاق.[اُ] (ترکی، اِ) خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ( (اُدَه)) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است.

فارسی به آلمانی

اتاق

Kammer (m), Raum (m), Stube (f), Zimmer (n)

فرهنگ معین

اتاق

خانه، چهاردیواری دارای سقف، خیمه. اطاق، اوتاغ و اوتاق هم گویند. [خوانش: (اُ) [تر.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

اتاق

بیت، حجره، خانه، سرا، منزل

فارسی به عربی

اتاق

غرفه

فرهنگ فارسی هوشیار

اتاق

ترکی بنگریدبه اطاق (اسم) خانه بیت جای دیوار دارو مسقف در سرا، خیمه. ترکی گریچه تالار گتک یاخته (حجره)


آذری

منسوب به آذر، برنگ آتش (صفت) منسوب به آذربایجان (آذربایگان)، نام زبان قدیم سکنه آذربایجان

معادل ابجد

اتاق آذری

1413

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری